اندر احوالات یک مونث جوجه ی دبیرستانی
امروز روز توست و من امروز تولدته پریا... پاشو اون کفشای قرمزتو پات کن هنوز فرشته ها هم هستن! پریا خیلی دوست دارم... به خاطر نگاه های قشنگت موقع ناراحتی هام که انگاری همه چیزو به شوخی میگیره بلکه منم بخندم به خاطر لحظه هایی که نمیدونستی چجوری آرومم کنی و جاش فقط باهام گریه کردی به خاطر روزایی که تا تونستی تو رفاقت کم نذاشتی خیلی دوست دارم چون... تو پریایی! امروز تولدتو یادم نبود. خیلی از خودم ناراحت شدم. ولی عوضش بوست کردم که از دل خودم دربیارم! چون میدونم اینقدی مهربون هستی که ازم ناراحت نشی. ولی من از خودم ناراحتم. چون دوست خوبی نبودم... بگذریم... اما میدونی؟ هرچند یه سال بزرگتر شدی... اما چشات هنوزم اون برق چندسال پیشتو داره... هنوزم مثه عروسک میمونی... پلک جهان می پرید پریا... هنوزم اون شبای سختی که داشتم رو یادمه... شبایی که صبحش میومدم و حرفامو با تو میمزدم. اره هنوز یادمه... تو را به روز تولدت تبریک میگویم!فرشته کوچولوی من... تولدت مبارک! آره... امشب فرشته ها سالروز دنیا اومدن فرشته ای که اومد تا قلب موژان رو شاد کنه رو دوباره جشن میگیرن....
نظرات شما عزیزان:
تمام دلتنگیهایم را
به جای تو
در آغوش می کشم
چقدر جایت میان بازوانم خالیست
تولدت مبارک... که وقتشه که با رقص قشنگت نشون بدی که دنیا فقط جای آدما نیست...
روزی که یه دختر تپل مپلیِ 12 ساله رو واسه بار اول دیدم و ازش پرسیدم کدوم کلاسی؟ با اون صدای عروسکیش گفت: اول ب!
دلش گواهی میداد
اتفاقی می افتد
اتفاقی می افتد
و
فرشته ای از آسمان فرود آمد
تولدت مبارک واسه همینه که میگم دوست دارم!
پاسخ:واییییی میسی ژینا جونم!
Power By:
LoxBlog.Com |